ای که اخمات مثه ابرای سیاست
دل تو ولگرده
ای که عشقت دور از عشق آدماست
بی بهاره سرده
تویی که می تونی خوب باشی و نیستی
تو که از آخر خورشید اومدی
تو که با تموم اخمات
وقتی بارون لب گلبرگا رو بوسید اومدی
بیا با من مثه من باش
من که عاشق بهارم
من که بی تو هیچی نیستم
با تو لبریز ستارم
من که از میون خوابم
واسه تو شادی میارم
بیا با من مثه من باش
مثل گنجیشکای بی لونه نذارم
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0